سبد خرید شما خالی است.

دسته بندی ها: خودشناسی

۲۴ مرداد ۱۴۰۴ توسط rmnezi 0 دیدگاه

طرحواره‌درمانی به زبان ساده: چرا گاهی واکنش‌هامون شدیده؟

 

طرحواره‌درمانی: سفری به درون باورهای ریشه‌دار

🧠 طرحواره یعنی چی؟

طرحواره‌ها مثل یک «عینک ذهنی» هستن که از کودکی روی چشم‌مون گذاشتیم و باهاش دنیا، آدم‌ها، و حتی خودمون رو می‌بینیم.
تا حالا شده یه اتفاق کوچیک بیفته، ولی واکنش خیلی شدیدی نشون بدی؟ مثلاً کسی دیر جواب پیام‌تو بده و تو حس کنی که «حتماً برام مهم نیست» یا «همه منو ول می‌کنن»؟
این واکنش‌ها معمولاً از یه جای عمیق‌تر میان—از طرحواره‌ها.

🌱 طرحواره‌ها از کجا میان؟

طرحواره‌ها در کودکی شکل می‌گیرن، وقتی هنوز نمی‌دونستیم دنیا چطور کار می‌کنه، ولی داشتیم حس می‌کردیم، معنا می‌ساختیم، و با محیط سازگار می‌شدیم.

مثال‌ها:

  • اگر همیشه باید کامل می‌بودي تا تأیید بگیری → طرحواره‌ی «استانداردهای سخت‌گیرانه»
  • اگر کسی نبود که بغلت کنه وقتی ناراحت بودی → طرحواره‌ی «محرومیت هیجانی»
  • اگر باید ساکت می‌موندی تا کسی ناراحت نشه → طرحواره‌ی «اطاعت»

طرحواره‌ها همیشه از اتفاق‌های بزرگ نمیان. گاهی فقط یه حس تکراریه که تو ذهن کودکانه‌مون تبدیل به باور شده.

🔍 طرحواره‌ها چه شکلی‌ان؟

طرحواره‌ها مثل صدای درونی‌ان که تو موقعیت‌های مختلف فعال می‌شن. اینجا چند نمونه‌ی رایج رو با نشونه‌ها و مثال‌ها می‌بینی:

طرحواره باور پنهان نشانه‌ها مثال
محرومیت هیجانی «هیچ‌کس نمی‌تونه نیازهای منو بفهمه» احساس کمبود در رابطه، ناتوانی در بیان نیاز «همه فکر می‌کنن قوی‌ام، ولی تهش تنهام.»
رهاشدگی «هر کسی منو ترک می‌کنه» اضطراب، چسبیدن، ترس از صمیمیت «اگه دیر جواب بده، فکر می‌کنم دیگه نمی‌خواد باهام باشه.»
نقص و شرم «یه چیزی تو من ایراد داره» خجالت، مقایسه، ترس از دیده شدن «یه روز همه می‌فهمن که من اون‌قدر خوب نیستم.»
شکست «من همیشه شکست می‌خورم» ترس از شروع، حس بی‌کفایتی «هر بار می‌خوام شروع کنم، یه صدایی می‌گه: خرابش می‌کنی.»

⚔️ سبک‌های مقابله با طرحواره

وقتی طرحواره فعال می‌شه، آدم‌ها معمولاً یکی از این سه سبک رو انتخاب می‌کنن:

  1. تسلیم: پذیرفتن طرحواره و رفتار مطابق با اون
    مثال: وارد رابطه‌های تحقیرآمیز می‌شه چون فکر می‌کنه لیاقت بهتر رو نداره.
  2. اجتناب: فرار از موقعیت‌هایی که طرحواره رو فعال می‌کنن
    مثال: از رابطه‌ی عاطفی جدی دوری می‌کنه تا حس محرومیت رو تجربه نکنه.
  3. جبران افراطی: تلاش برای اثبات خلاف طرحواره، ولی از جای ناسالم
    مثال: خودش رو در کار غرق می‌کنه تا حس شکست رو پنهان کنه.

🛠️ چطور با طرحواره‌ها کار کنیم؟

کار با طرحواره‌ها فقط با منطق حل نمی‌شه—نیاز به تجربه، رابطه، و ترمیم داره. اینجا چند راهکار اصلی رو می‌بینی:

1. شناخت و نام‌گذاری

مکث کن و بپرس: «این حس از کجا اومد؟»
مثال: «وقتی جوابمو نداد، حس رهاشدگی اومد سراغم.»

2. گفت‌وگوی درونی

با طرحواره‌ات حرف بزن.
مثال: «طرحواره‌ی نقص، می‌دونم از بچگی باهامی، ولی الان می‌دونم کافی بودن یعنی واقعی بودن.»

3. رابطه‌ی درمانی امن

درمانگر با پذیرش و همدلی، تجربه‌ی جدیدی می‌سازه.
مثال: «شاید من اون‌قدر هم بد نیستم که فکر می‌کردم.»

4. تصویرسازی ذهنی

بازنویسی خاطره با حضور «خودِ سالم» یا درمانگر.
مثال: «اگه می‌تونستی کسی رو بیاری تو اون صحنه، کیو انتخاب می‌کردی؟»

5. ساختن خودِ سالم

بخشی از ذهن که با طرحواره‌ها با درک و حمایت برخورد می‌کنه.
مثال: «من کامل نیستم، ولی واقعی‌ام. و همین برای دوست‌داشتنی بودن کافیه.»